
سالها از آن حادثه می گذرد ....
سالها پیش در این دیار بارانی عده ای به خاکمان زدند و قصد تعارض به دیارمان داشتند ولی هیچ معرفتی از مردمان این دیار نداشتند .
سالها از آن حادثه می گذرد ....
از آن طرف حادثه توپ و تانک می آمد و از این بر حادثه ندای لبیک بود و بس...
آن طرف همه به اجبار یزید بودند و این طرف به عشق حسین عازم دلها شدند .
سالها از آن حادثه می گذرد ....
آن حادثه تمام شد . یزید آن طرف به دار ذلت آویخته شد و گلهای بوستان این طرف پرپر بر روی دستان باغ تشییع شدند و زره ای از خاک این وطن به دست نامردان نیفتاد .
سالها از آن حادثه می گذرد ....
روزها گذشت و سال ها سپری شد .
روزی مدعیان حقوق بشر و باصطلاح آزادی خواه کشور بر روی لاله ها پا گذاشتند و در کنار این همه گل و بلبل طرح و نقشه دادند که باید مردم عیدشان را در کنار مفاخر تاریخی (مجسمه های شاهان و دخمه ها و کاخ ها ) جشن بگیرند ....
در این میان سید مظلومی وجود دارد که گل سرسبد دلهاست ... یادگار لاله های پرپر و پدر یتیمان این دیار است .... ولی فقیه و قلب تپنده نظام ماست .
او که از این ماجرا با خبر شد به آن سرزمینی شتافت که خاک است و بیابان . نه آبی وجود دارد و نه سمن و سنبلی . اما او آشنای دیرین آنجا بود . او گفت که این مکان زیارت گاه بزرگی می شود که هر موجودی از وجودش زنده می گردد .
آری او خوب تشخیص داده بود ....
سالها از آن حادثه می گذرد ....
آن مدعیان به دخمه های تاریخی پیوستند و مردم دیار بارانی به عشق آن سرزمین هر عیدی را درآنجا هفت سین برپا می کنند و به اختیار خود تلنگری می زنند به وجودشان تا سالهای متمادی ....
آنجا شهدا میزبانند یعنی گل و بلبل به استقبال مهمان می آیند و چند صباحی مهمان از آن کلاس درس می گیرد و پاگیر تاعمر آنجا می شود ....
اینجا طلائیه است!
اینجا شلمچه است !
اینجا فتح المبین است !
و اینجا منم و آن همه خاطرات سفر ...
شهدا شما را می خوانند ........... وقت است که قدری به خود آییم .
منبع:افسران جنگ نرم